کیوان محمدی: اهمیت حزب در سیاست نظیر بانک در اقتصاد است
موج پرس:: اگر نگوییم اعتدال و توسعه حزب «حسن روحانی» است، اما بی تردید نزدیکترین تشکل سیاسی به اوست. سخنران ثابت کنگرههای سالانه حزب کسی جز رییس جمهوری فعلی ایران نبود. بسیاری از اعضای این حزب در مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، همکار حسن روحانی بودند و اکثر آنان اکنون بر مناصب بالای دولتی تکیه زدهاند. اعتدال و توسعه حزبی عملگراست؛ لذا کمتر درباره این حزب از زبان اعضای ارشدش شنیدهایم. دکتر کیوان محمدی، استاد دانشگاه گیلان، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه و دبیر این حزب در گیلان بوده است. محمدی در دولتهای هاشمی و خاتمی مدیرکل امور اجتماعی استانداریهای هرمزگان و گیلان بود. علاوه بر اینها وی مدیریت استانی موزه میراث روستایی گیلان را نیز بر عهده داشت. خبرگزاری تدبیر با این استاد دانشگاه، پیرامون «مفهوم اعتدال»، تحزب و خط و مشی حزب اعتدال و توسعه گفت و گو کرده که در ادامه میخوانید:
مفهوم سیاسی «اعتدال» چیست؟ میان دو جریان سیاسی ایستادن یا به تعبیر روشنتر، میانگین دو گرایش سیاسی موجود داخل نظام بودن، میشود اعتدال؟
اعتدال یعنی رعایت انصاف نسبت به همه اشخاص و جریانات، خصوصا رقبا و مخالفان نظری! یعنی ایجاد توازن بین آرمانها و واقعیات؛ آرمانهایی که ریشه در اعماق وجود جامعه و فرهنگ آن دارند و واقعیاتی که گهگاه متعارض با آن قرار میگیرند؛ واقعیاتی که ریشه در نفسانیات و منافع گروههای خاص دارند. اعتدالگرایی یعنی احترام به همه اشخاص و جریانها، خصوصا داخل نظام و پرهیز از دشمن پنداری هر آنکس که چون ما نمیاندیشد. پس میان دو جریان ایستادن نیست. اعتدالگرایان مستحکم و پر صلابت و البته عاقلانه از نظریات صلحجویانه و نیکخواهانه خود کوتاه نخواهند آمد. زیرا نفع جامعه و تجلی ارزشهای الهی را در برخورد رحمانی همه جریانات اصیل به ویژه داخل نظام میدانند.
اگر اعتدال به معنای منش ملایم، غیرهیجانی و پرهیز از صفر و صد دیدن است، در این صورت شما باید به خیلی از امور(مثل حقوق بشر و…) می پرداختید؛ چنین کردید؟
اگر منظورتان آن است که بسیاری از مباحث مطروحه در اساسنامه و مرامنامه ما اجرایی نشده و به آن، به اندازه کافی نپرداختیم، حق با شماست. ما در حد توان خود و بر اساس اولویتها عمل کردیم، که خود قابل بحث است. شاید شما با اولویتبندی ما مشکل داشته باشید، که این طبیعی است. اما اگر منظور آن است که ما به خیلی از امور که به آن نپرداختیم، اعتقاد هم نداریم، نه؛ با این موافق نیستم. به هرحال در کشور ما از احزاب موجود، باید انتظارات واقعی و معقول داشته باشیم. حزب اعتدال و توسعه یک حزب قدرتساخته نبود و در اوج درگیریهای اصلاحطلبان و اصولگرایان، بدون وابستگی به قدرت دولتی شکل گرفت. این حزب کمی بیشتر از یک دهه در قدرت سیاسی نقشهای چشمگیری بر عهده گرفت. ما عمدتا در عرصههایی سخن گفتیم که توان عملی کردن خواستههای مردم را داشتیم. بسیاری [از خواستههایمان] هم برای شرایط مناسبتر ماند. به هر حال نیمه پر لیوان را هم باید دید.
آیا حزب اعتدال و توسعه را مصداق تمام قد گفتمان اعتدال میدانید یا دستکم چنین شأنیتی برای خود قایل هستید؟
نه! ما چنین شأنیتی برای خود قایل نیستیم؛ ولی شاید در سازماندهی این مفهوم در قالب یک حزب مقدم بر دیگران باشیم؛ همین ما را بس! ما معتقدیم توسعه کشور به آرامش و اتحاد نیاز دارد و این بدون اعتدال و میانهروی ممکن نیست.
دکتر روحانی به حزب اعتدال و توسعه بسیار نزدیک بوده است. آیا پیروزی ایشان به معنای این است که باید اعتدال و توسعه را «حزب حاکم»، البته در قوه مجریه، تلقی کنیم؟ اساسا نقش تشکلها، با توجه به سردی فضای سیاسی از ۸۸ تا مدتی پیش از انتخابات اخیر، چه قدر بود و شما چه نقشی در پیروزی دکتر روحانی ایفا کردید؟
جایگاه احزاب در ساختار سیاسی ایران تعریف شده نیست؛ بنابراین صحبت از حزب پیروز یا ناکام در شرایط فعلی بیمعناست. اما خوشبختانه به سمتی می رویم که اگر ساختار سیاسی به تعریف جایگاه احزاب به عنوان «دولت مستقر» و «اپوزیسیون داخل نظام» نپردازد، ثبات خود را در معرض خطر قرار خواهد داد. ما در عرصه سیاسی همانقدر به حزب نیازمندیم که در عرصه اقتصادی به بانک و در عرصه سلامت به بیمارستان و درمانگاه!
البته باید بپذیریم که حزب اعتدال و توسعه در عمر کوتاه خود (کمتر از پانزده سال) به نیکی بر جریانات سیاسی کشور اثرگذار بود. نمی دانم تاکنون به جنگل و صحرا رفته اید یا نه؟! برای برپا کردن آتش همیشه به تعدادی مواد قابل اشتعال نیاز دارید. احزاب و تشکلها در همه احوال پتانسیل و قوه گرمابخشی به سردترین فضاهای سیاسی را دارند. نقش ما هم در پیروزی دکتر روحانی، همچون سایر مردم بود؛ تنها ویژگی حزب اعتدال و توسعه، تقدم در ارایه پیشنهاد کاندیداتوری ایشان برای ریاست جمهوری بود؛ وگرنه کار را، تشخیص مردم، تمام کرد. پیروز این انتخابات مردماند و غیر از افراطیون به دور از معیارهای منطقی، این انتخابات بازنده نداشت. همه ی جریانات سیاسی اعم از اصولگرایان معقول، اصلاح طلبان معتدل و اعتدالگرایان در این پیروزی موثر و البته برنده بودند.
جابهجاییهایی که در دولت صورت گرفته است، از طرفی بدنه رایدهنده به رییس جمهور را خرسند و از سویی بخشی از جریان مقابل، به طور مشخص «جبهه پایداری» را ناخشنود کرده است. با توجه به شناختی که از دکتر روحانی دارید، آیا ایشان برنامههای خود را بدون توجه به هیاهوها و احتمالا در آینده، کارشکنیها، ادامه خواهد داد؟ یا همچون اسلاف خود، آقایان هاشمی و خاتمی، پا پس خواهد کشید؟ (مثال برای اثبات پا پس کشیدن این دو رییس جمهور، بسیار است؛ از تعدیلِ تعدیل اقتصادی، تغییر برخی وزرای کلیدی در کابینه دوم هاشمی و همچنین عقبنشینیهای خاتمی در جریان انتخابات مجلس، عدم پیگیری سیاست تنشزدایی بینالمللی و …) از این جهت این را پرسیدم که بدانم به نظر شما شواهدی هست که نشان دهد آقای روحانی هوشمندانه و قرصتر از آقایان هاشمی و خاتمی عمل خواهد کرد؟
اولا برای تلطیف و تثبیت فضای سیاسی باید جبهه پایداری و سایر منتقدان دولت را به عنوان «اپوزیسیون دولت مستقر» به رسمیت بشناسیم و به انتقادات آنها بها بدهیم. به نظر من استفاده از واژههای تندی چون کارشکنی، کمکی به تلطیف فضای سیاسی نمیکند. کارشکنی کار معاندان و مخالفان کینه توز است. حساب منتقدان را باید جدا کرد. در شانزده سال اخیر، این اشتباه موجب فاصله هر چه بیشتر جناحها ازهم شده است. باید برای این گسل فکری کرد.
ثانیا مدیریت سیاسی در حقیقت مدیریت «آنچه که میخواهیم و آنچه که میتوانیم» است. قطعا آقایان هاشمی و خاتمی هم اگر در جایی عقبنشینی کردند، در حیطه خواستههایشان نبود؛ بلکه شرایط اجازه نداد. آقای روحانی هم با عزمی جزم آمدهاند. امیدوارم به حداکثر خواستههایشان که به رفاه ملت میانجامد و سربلندی ایران اسلامی را در پی دارد برسند. البته همه باید کمک کنند.
برخورد مجلس با کابینه کاملا میانهروی روحانی را شاهد بودیم. این ماجرا بسیاری از فعالان سیاسی را بدین نتیجه رسانده که باید با انتخابات مجلس دهم متفاوت با سه دوره قبل برخورد کرد. علیرغم محذورات همیشگی، آیا استراتژی خاصی برای حضور موثر در انتخابات مجلس دارید؟
علیرغم عدم رای اعتماد به برخی از وزرای پیشنهادی، به نظر من برخورد مجلس با وزرای پیشنهادی بدتر از آن نبود که تصور میشد. به هرحال این مجلس حاصل شرایط خاصی است که در قبل وجود داشت. البته اصولگرایان معتدل و مدیریت مجلس در تلطیف جو، نقش بسیار موثری داشتند که نباید از یاد برد.
در خصوص مجلس دهم و استراتژی برای انتخابات مجلس آینده هم، زود است اظهار نظر شود. البته قابل پیشبینی است که اکثریت نسبی با اعتدالگرایان و اصلاحطلبان معتدل خواهد بود و اصولگرایان هم حداقل از اقلیت قابل ملاحظهای برخوردار خواهند بود. در صورتی که دیپلماسی دولت جدید در عرصه بینالمللی با موفقیت پیش برود احتمالا شکست سختی در انتظار افراطیون خواهد بود.
آیا نسیم تحول در ساختار معوج مدیریتی، خیلی زود به استانها خواهد وزید یا دولت برآن است تا با مدیریت فعلی استانها کار را پیش ببرد؟ اگر چنین کند، آیا میتوان با مدیران دولت قبلی که به کل، رویهای دیگر داشتند، برنامههای دولت «تدبیر و امید» را پیش برد؟ بحث بر سر مدیریت عالی نیست؛ زیرا شاهدیم که در بسیاری از استانها، از جمله گیلان، تغییراتی صورت گرفته است. بلکه منظور تحول در ردههای دیگر است؛ همان «اتوبوسیهای بیبلیط» را عرض میکنم.
البته این سوال را باید از مسوولان دولت بپرسید. ولی عملکرد دولت بیانگر آن است که شتابزده دست به تغییر نمیزند و ضمنا کرامت مدیران حتی بدون بلیط را لحاظ میکند. تغییراتی که تاکنون صورت گرفته، نشان میدهد که دولت در نظر دارد از شایستگان همه جناحها استفاده کند. به هرحال تغییر و جابهجایی پس از هر انتخابات، امری عادیست؛ خصوصا در عرصه سیاسی!
به عنوان یک استاد دانشگاه و صاحبنظر در علوم اجتماعی، اولویتهای دولت در بخش اجتماعی چیست و شما چه مواردی را دارای اولویت میدانید؟
قانونگرایی و شایستهسالاری از مهمترین مسایلی است که باید مورد توجه قرار گیرد. مردم باید باور کنند که منابع و مناصب بر مبنای قانون توزیع میشوند و هر قدر مظاهر شایستگی در آنان تجلی یابد در سلسله مراتب هرم اجتماعی روندی صعودی خواهند داشت. ایجاد و القای چنین وجه نظری موجب افزایش اعتماد اجتماعی و مشروعیت سیاسی نظام خواهد شد.
همه از محدودیتها، مخاطرات و معذورات کم و بیش اطلاع داریم. نه به عنوان یک شخصیت حزبی نزدیک به دولت، بلکه به عنوان یک معلم اجتماعی، چهقدر امیدوارید کلید تدبیر، قفل سنگین معضلات عدیده کشور را گشوده و امید بهبار نشسته ملت ایران به یأس مبدل نشود؟
اگر منظورتان آن است که دکتر روحانی و دولتاش به تنهایی همه مشکلات را حل کنند که خام خیالیست. اصولا دولتها بدون ملتها قادر به هیچ اقدام اساسی نیستند و اگر قرار است درصدی از مشکلات (نه همه آنها) حل شوند، مردم باید همچنان پای کار بایستند و از خیلی چیزها نهراسند.
ضمنا حقیر، نه شخصیت حزبی هستم و نه نزدیک به دولت. شخصیت حزبی در جامعه حزبی شکل میگیرد. احزاب سیاسی چنان که گفتم، در ساختار سیاسی نقشی ندارند. امروز اگر همه احزاب را تعطیل کنند چه مشکلی در کشور(در کوتاه مدت) ایجاد میشود؟ خطرات دراز مدت دارد که آنهم ظاهرا هنوز اهمیت نیافته است. امیدوارم دیر نشود!
حضور یک گیلانی همچون دکتر نوبخت در سطح عالی دولت، خرسندی بسیاری در گیلان بهدنبال داشت. اما در برخی محافل زمزمههای انتقادی به گوش میرسد. آیا این زمزمهها را به کل رد میکنید؟ بیجهت میدانید یا معتقدید باید نقدها را شنید و مدام در جهت تصحیح عملکردها پیش رفت؟
البته در سوال شما مشخص نیست چه انتقادی؛ در این نظام در مورد کدام شخصیت انتقاد و حتی تخریب وجود ندارد؟! انتقاد سالم و به دور از تخریب، حق همه مردم است؛ این اقتضای تربیت اسلامی است. عده ای دروغ، افترا و تهمت بستن به افراد را انتقاد میدانند؛ دین و اخلاق چنین نمیگوید. رویه دکتر نوبخت هم تاکنون پرهیز از منتقدان نبوده است. امیدوارم از این پس نیز بر رویه حسنه خود پایدار باشند.
شما شش سال قبل در مصاحبهای گفتید که «هنوز بر سبیل اعتدال هستیم»؛ اما در عمل هرگز از سوی دولت اصولگرایان مورد توجه قرار نگرفتید و با حفظ موضع، به اصلاحطلبان نزدیک شدید. آیا امروز که موقعیتتان کاملا متحول شده، باز با دوستان دوران فترت، هماندیشی میکنید؟
بله! ما بر سبیل اعتدال بودیم، هستیم و ان شاء الله خواهیم بود و با حفظ موضع و هویت سیاسی خود، با همه جریانات هماندیشی خواهیم داشت. هماندیشی حتی با افراطیونی که امید به نرمش آنان داریم، مورد تایید عقل و منطق است. این هماندیشیها هرگز برای مورد توجه قرار گرفتن نبوده و نیست. من معتقدم در بین اصلاحطلبان هم، نیروهای بسیار خوب و مفیدی برای نظام هستند؛ کما اینکه در دولت دکتر روحانی، حضور آنها کمرنگ نیست. من هرگز خود را بینیاز از مشورت با عقلای جناحهای مختلف ندیدهام.
به عنوان یک گیلانی که عضو شورای مرکزی حزبی کشوری هستید، چه انتظاری از دولت برای به در آوردن این استان از مشکلاتی که با آن دست به گریبان است دارید؟
به نظرم، یکی از بزرگترین مشکلات استان، تضاد و تزاحم نیروهاست. تراکم جمعیت در گیلان بعد از پایتخت بالاترین است. این، «شدت رقابتها» برای کسب منابع و منافع را افزایش میدهد. از سوی دیگر سطح سواد و دانش گیلانیان از متوسط کشور بالاتر است و این موجب تراکم نخبگان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گیلان شده است. استانهای دیگر با سطح سواد و دانش کمتر از گیلان، در عرصههای ملی (خصوصا سیاسی) از نفوذ بیشتری برخوردارند؛ در واقع نیروهای مازاد آنان از استان خارج شده و مدعی دستگاههای دولتی نمیشوند. به نظر میرسد اگر نیروهای گیلانی برای استفاده در سایر نقاط کشور از استان خارج شوند، تضادها کاهش خواهد یافت. به نظر میرسد که اعتماد دولت به گیلانیان کمتر از استحقاق آنان است.
نکته دوم در خصوص پروژه های عمرانی است. یک پروژه واحد در گیلان نسبت به سایر استانها پرهزینهتر و زمانبرتر است. گرانی زمین، ظرافت محیط زیست و ضرورت حفاظت از منابع طبیعی، بارانهای مکرر و گهگاه غیرمتعارف و بعضا عوامل دیگر، کار اجرایی و عمرانی در گیلان را سخت میکنند که در برنامهریزیهای دولت باید لحاظ شوند. سرمایهگذاری در زمینههای مختلف بسیار کمتر از ظرفیتهای استان است. در زمینه کشاورزی، بهرهوری زمین هنوز کمتر از کشورهای توسعه یافته است. در زمینه توریسم، در حد نام و آوازه استان، هتلهای مناسب نداریم. در حالیکه با کمی تلاش، گیلان ومازندران ظرفیتهای مناسبی برای توریستهای آسیای جنوب غربی و همچنین آسیای میانه دارند.
امیدوارم در سایه کوشش دولت «تدبیر وامید»، تلاش مردم وعنایات الهی، شرایط زندگی مردم ایران وخصوصا گیلان روز به روز بهتر شود.
جمله قشنگی بود .حزب در سیاست مثل بانک در اقتصاد است!بانکها را اگر از اقتصاد مدرن حذف کنیم جامعه بهم میریزد .پس اگر حزب را معادل بانک بگیریم یعنی هنوز موفق به نو سازی عرصه سیاست نشده ایم؟؟